معنی سیارات سماوی
حل جدول
فارسی به عربی
سماوی
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
سماوی. [س َ] (ص نسبی) منسوب که آسمان باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء):
تن زمینی است میارایش و بفگن بزمین
جان سماویست بیاموزش و بربر بسماش.
ناصرخسرو.
و در این زمان دعوی هیچ آفتی از سماوی و ارضی نکنیم. (تاریخ قم ص 157). || کبود و لاجوردی. (ناظم الاطباء).
سیارات
سیارات. [س َی ْ یا] (ع اِ) ج ِ سیاره. قافله. کاروان: در اصل از برای اصحاب سیارات و بدارقه بقم قسمی کرده اند. (تاریخ قم ص 165). رجوع به سیارهشود. || کواکب یا سیارات سبع، کواکب سبعه: زحل، مشتری، مریخ، شمس، زهره، عطارد، قمر. (اقرب الموارد). زحل، مریخ، مشتری، زهره، عطارد، خورشید و ماه. (مهذب الاسماء). منظومه ٔ شمسی. سیاراتی هستند که بدور خورشید میگردند. تعداد آنها 9 است از این قرار (بترتیب نزدیکی خورشید): عطارد (تیر)، زهره، (ناهید)، ارض (زمین)، مریخ (بهرام)، مشتری (اورمزد، برجیس)، زحل (کیوان)، اورانوس، نپتون، پلوتون. بعضی سیارات دارای اقماری هستند. مجموعه ٔ سیارات و اقمار آنها «منظومه ٔ شمسی » را تشکیل میدهد. (فرهنگ فارسی معین).
ثانی سماوی
ثانی سماوی. [س َ] (اِ مرکب) اسم یکی از اقسام مروارید است.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
(سَ) [ع.] (ص.) آسمانی.
فرهنگ عمید
آسمانی،
[قدیمی، مجاز] خداوندی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
آسمانی، سمایی، سپهری، فلکی، هوایی،
(متضاد) ارضی
فرهنگ فارسی آزاد
سَماوِی، آسمانی
فارسی به آلمانی
Schwer [adverb]
معادل ابجد
789